وقتی فهم کارگزاران و مسئولان از توانمندی های کشور ناقص است.
وقتی برنامه ای برای توسعه گردشگری کشور به عنوان مهمترین اولویت اقتصادی و فرهنگی وجود ندارد.
وقتی هدایت سرمایه ها و منابع ملی براساس آمایش سرزمین نیست.
وقتی دعوای نمایندگان حوزه های انتخابیه و استانداران برای اختصاص و اخذ بودجه های ملی و هزینه و مصرف آن در صنایع آب بر بدون توجه به اقلیم، منابع آبی و سرزمینی است.
وقتی مسابقه بر سر احداث داشتن کارخانه های ذوب فلزات، پتروشیمی، سیمان و سرامیک در بین نمایندگان مجلس شروع می شود و داشتن این صنایع آب بر به افتخاری برای نماینده حوزه های انتخابیه و مسئولان شهر بدون توجه به عواقب آلودگی زیست محیطی، منابع آبی و خاکی، تامین انرژی و بازارهای فروش و حمل و نقل و ترانزیت، تبدیل می شود.
همین شده است که در شهرهایمان ذوب آهن ، سیمان و سنگ و سرامیک داریم ولی آبی برای نوشیدن و هوایی برای نفس کشیدن نداریم. و این یعنی فاجعه و بی خردی تام در حکمرانی و حکمروایی بد و زشت در اداره مملکت. یکی بر سر شاخ و بُن می برید!؟!
امروزه همان رخ می دهد که در استان های اصفهان و یزد فارس و ارومیه می بینیم.
عدم درک توانمندی ها و ظرفیت های توسعه ای و اولویت بندی تخصیص و هدایت سرمایه ها بر اساس اصل هزینه و فایده منطقه ای و عدم پایبندی به اصول توسعه پایدار و علم اقتصاد در صادرات و واردات و شعارهای بی محتوای خودکفایی صنعتی و کشاورزی و تولیدات ملی به هر قیمتی.
تاسف. بعد از ۴۵ سال هم وابسته تر شده ایم و هم محیط زیست مان را نابود کرده ایم و هم دشمن تراشی و تنفر در داخل را در حوزه های جغرافیایی و منطقه ای افزایش داده ایم و هم مردم را به جان یکدیگر انداخته ایم.
حکایت تخریب تاسیسات آب انتقالی شرب یزد در شرق اصفهان از همین نوع است.
براستی اولویت توسعه در مرکز کشور و فلات مرکزی ایران با توجه به اقلیم و منابع آبی موجود چه بوده و می باشد؟ بجز گردشگری!؟!
شهرهایی که هم اکنون به لحاظ ظرفیت ها و منابع برتر میراث عظیم فرهنگی و طبیعی و انسانساخت خود می بایستی به مهمترین مقاصد گردشگری دنیا تبدیل و درآمد چند هزار برابری تولیدات صنایع مخرب استقرار یافته کنونی برای ساکنان این مناطق می شدند، اکنون بر روی زمین سوخته به دنبال آب برای شرب و زمین هایی می گردند که دچار فرسایش و فرونشست روزمره شده اند.
شما نام این بلایی که حاکمان و برنامه ریزان بر سر آنان آورده اند چه می گذارید؟ بجز جهل و بی سوادی و کج فهمی؟
اگر فهم درستی در کشور حاکم بود هم اکنون استانهای اصفهان و یزد و قم و فارس و کرمان بایستی برای جذب هرچه بیشتر گردشگر داخلی و خارجی کنسرسیوم ها و اتحادیه هایی برای مدیریت مقصد و افزایش سهم بیشتر از بازار تجارت گردشکران خارجی برای دیدار از دستاوردهای تمدن کهن ایرانی و اسلامی اقدام می کردند نه دعوا برای انتقال آب جهت شرب و مصرف در صنایع مخرب!
آبی که بایستی در زاینده رود جاری و شهر را زنده و سفره های آبی زیر زمینی را تغذیه و تالاب ها را سیراب کند تا انبوه گردشگران دنیا را میزبان شایسته ای باشد و صنایع دستی، سوغات و محصولات محلی را شکوفا نماید هم اکنون اصفهان را خشک و آلوده و یزد را بی آب و وابسته به آسمان و زمین کرده است. بله این بی تدبیری نیست. این ظلم به میهن است. این ناترازی نیست. این ورشکستکی حکمرانی است.
اگر اولویت نظام و کشورداری بر اساس اقتصاد فرهنگ بنا می شد هم اکنون می بایستی سرزمین ایران و البته استان یزد یکی از برترین قطب های گردشگرپذیر جهان و تولید و فروش برتر صنایع دستی، هنرهای بومی و سوغات محلی می شد نه وابسته به آب زاینده رود برای تولید آهن و فولاد و کاشی و سرامیک. بله آب زاینده رود برای کسری آبشرب مردمان شریف و نجیب و صرفه جوی استان یزد مورد استفاده قرار می گیرد ولی منابع آبی خود استان صرف چه صنایع آب بری می شود که بر اثر سیاست های غلط مکان گزینی و سهم خواهی ضد پایداری محیطی و گردشگری در این استان و استان اصفهان و البته در استانهای مرکزی و بی آب ایران استقرار یافته اند.
درآمد ذوب آهن و کارخانجات و صنایع آب بر اصفهان چند میلیارد دلار است که هم هوا، هم آب و هم روحیه سرزندگی مردم اصفهان را تباه کرده است؟
سالیانه چند میلیون گردشگر داخلی و خارجی را برای دیدن دستاوردهای تمدن اسلامی در شهر اصفهان و کرانه های زیبای زاینده رود می توانیم میزبانی کنیم؟ که هم درآمد چند صدبرابری این صنایع مخرب را داشته باشد، هم صنایع دستی و هنرهای ملی و بومی را شکوفا کند و هم از فرونشست زمین و فرونشست جاذبه ها و تخریب بناهای تاریخی اصفهان پیشگیری کند.
برنامه ریزان بی سواد اعم از دولت و نمایندگان مجلس با دستان خودشان جنگ آب را در داخل کشور رقم زده اند که قطعا عواقب آن همانند
نابودی معیشت کشاورزان و باغداران بومی، تشدید مهاجرت، افزایش حاشیه نشینی، افزایش ناامنی، بیکاری، تنفر اجتماعی و نابودی محیط زیست و افزایش ریزگردها و آلودگی هوا و در نهایت انسجام ملی را خدشه دار خواهد کرد.
این وضعیت برای دریاچه ارومیه و تالاب میانکاله به خاطر سدسازی بی رویه و هدایت حق آبه دریاچه و تالاب برای کشاورزی همچنین انتقال فاضلاب صنعتی و شهری به تالاب انزلی و سایر منابع آبی داخلی نیز صادق است!
سیاست های غلط کشور و حکمرانی بد...!؟!
✍️ علی رحیم پور - کارشناس گردشگری