حساسیت فرهنگی یا همان درک فرهنگی، چیزی نیست که شما بتوانید یک شبه به آن دست پیدا کنید. بلکه میتوان با یک همدلی و یا پذیرفتن دیگر فرهنگها با آغوش باز، قدمهای موثری در این رابطه بردارید. البته همواره به یاد داشته باشید که میتوانید از اطلاعات فرهنگی عمومی در این مسیر استفاده کنید که این خود میتواند نقطه آغازین مفیدی برای شما باشد.
میتوانید با بررسی و مطالعه ابعاد و جنبههای هافستد به یک چهارچوب مهم در درک تاثیر ارزشهای پایهای دست یابید که این جنبهها میتواند زمینهساز رفتارهای سازمانی باشند.
"گرت هافستد" یک پروژه تحقیقاتی در مقیاس بزرگ ترتیب داده بود که به تفاوتهای فرهنگی ملی در میان توابعی از یک جامعه چند ملیتی با حضور بیش از 116.000 نفر از پنجاه کشور و از سه قاره مختلف میپرداخت. او چهار بُعد فرهنگی شناسایی نمود و بعدها بر روی دو بُعد اضافی دیگر نیز مطالعه نمود. فاصله از قدرت، اجتناب از عدم قطعیت، فردگرایی و جمع¬گرایی، مردانگی و زنانگی، چهار بُعد ابتدایی بودند و گرایشهای کوتاه مدت و بلند مدت و افراط و تفریط میز بعدها اضافه شدند.
یکی دیگر از چارچوبها و مدلهای نظری نوین که میتواند به ما در شناخت و درک فرهنگهای دیگر در زمینههای مختلف به ویژه در زمینههای تجاری کمک قابل توجهی کند، مدل هفت بعدی "ترامپنارس" و "هامپدن - ترنر" است. این مدل بر روی ابعاد فرهنگی مجریان و مدیران در حوزه های تجاری و اقتصادی تمرکز دارد. در زمینه شناسایی ابعاد فرهنگ¬ها در حوزههای اجرایی میتوان گفت که این مدل یکی از مدلهای موفق به شمار میرود.
این چهارچوبها مسلماً در بسیاری از رویاروییهای فرهنگی که هر روز پیش روی ما قرار میگیرند، کاربرد فراوانی داشته و توضیحی ساده، بیطرفانه و همه جانبه در مورد رفتارها و حرکات افراد به ما ارائه مینمایند. برای مثال اگر در حوزه کاری شما کارمندی باشد که همیشه به دنبال دستورالعملهای دقیق برای انجام کار باشد و برای انجام هر کاری مدام از شما سوال میپرسد، میتوانید به مدل ابعاد افراد در "هافستد" مراجعه نموده و ببینید که برای این دسته از کارمندها، ویژگیهای خاصی تعریف شده است که به شما در درک این افراد و تعامل بیشتر با آنان کمک شایانی خواهد نمود.
در ادامه این مثال بایستی گفت که بر اساس مدل "هافستد" امتیاز فرهنگی این دسته از کارمندان در شاخص "حریم مدیریت" در حد متوسط ( 60 از 100 ) است. یعنی آنها فاصله خود را با مدیر بسیار کم نگه میدارند و همواره با مدیریت در تماس هستند. این دسته از کارمندان در شاخص اجتناب از عدم قطعیت امتیاز بسیار بالایی ( 100 از 100 ) را به خود اختصاص دادهاند. این شاخص نیز توضیح میدهد که چرا به نظر میرسد که آنها اعتماد به نفس پایینی دارند. البته این شاخص بدان معنی نیست که آنها در امر تصمیمگیری ناتوان هستند بلکه آنها از مافوق خود سوال میپرسند تا بدانند دقیقا به دنبال چه چیزی باید باشند و چه انتظاری از آنها میرود.