اصطلاحات با كلمه دست
ایجاد شده: 24/مهر/1397 آخرین ویرایش: 25/مهر/1397
اصطلاحات با كلمه دست
🔹 She dropped her demands
👈🏻 دست از تقاضاهای خود برداشت
🔹 It passed/went into oblivion
👈🏻 به دست فراموشی سپرده شد
🔹 He eased nature/He went to the bathroom
👈🏻 دست به اب شد
🔹 This letter has been tampered with
👈🏻 تو این نامه دست برده شده
🔹 This book sells like hot cakes
👈🏻 این کتاب را روی دست میبرند
🔹 Your intentions were revealed
👈🏻 دستت رو شد
🔹 He returned the money intact
👈🏻 پول را دست نخورده پس داد
🔹 He has influential contacts everywhere
👈🏻 همه جا دست دارد
🔹 There are too many competitors
👈🏻 دست زیاد شده است
🔹 It changed hands a few times before I got it
👈🏻 چند دست گشت تا به من رسید
🔹 He set to work
👈🏻 دست به کار شد
🔹 The minister can't cope with it
👈🏻 از دست وزیر این کار بر نمی اید
🔹 He came back with his tail between his leg
👈🏻 دست از پا درازتر برگشت
🔹 Seize it with both hands
👈🏻 دو دستی بهش بچسب
🔹 I went cap in hand to him
👈🏻 دست گدایی به سوی او دراز کردم
🔹 Ieave me alone
👈🏻 دست از سرم بردار
🔹 They came to blows
👈🏻 دستم به یقه شدند
🔹 He is all thumbs
👈🏻 دست و پا چلفتی است
🔹 He doesn't do a hand's turn
👈🏻 دست به سیاه و سفید نمی زنه
🔹 to act most prudently
👈🏻 دست از پا خطا نکردن
🔹 Why don't you come off it
👈🏻 چرا دست بردار نیستی
🔹 You are pulling my leg
👈🏻 داری منو دست می اندازی
🔹 I shook hands with him
👈🏻 بهش دست دادم
🔹 He lost his head
👈🏻 دست پاچه شد
🔹 I can't help it
👈🏻 دست خودم نیست
🔹 He must have a hand in it
👈🏻 حتما در اینکار دست دارد
🔹 There is nothing I can do about it
👈🏻 کاری از دست من ساخته نیست
🔹 It is in progress
👈🏻 در دست اقدام است
🔹 The people have got wise to him
👈🏻 مردم دستش را خوانده اند
🔹 He speaks broken English
👈🏻 انگلیسی را دست و پا شکسته حرف می زند
🔹 to play safe
👈🏻 دست به عصا رفتن
🔹 If I lay my hands on him
👈🏻 اگر دستم به او برسد میدونم چکار کنم
🔹 I am busy
👈🏻 دستم بند است
🔹 I usually knock off at six
👈🏻 معمولا ساعت شش دست از کار می کشم
🔹 He gave me a free hand
👈🏻 دست منو باز گذاشته
🔹 Don't aggravate my grief
👈🏻 دست به دلم نذار
🔹 This is a second-hand car
👈🏻 این یه ماشین دست دوم است